نبرد سخت/ قسمت سوم: کاش دکترش کمی گوش می کرد...
تاریخ انتشار: ۱۳ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۴۴۶۱۸۳
عصر ایران - "نبرد سخت" يادداشت هاي كوتاه عباس پازوکی - نویسنده و روان شناس - از خاطرات واقعی و تجارب شخصي اش در روزهاي سخت كرونايي است که برای عصر ایران نوشته. او هم اکنون با علائم کرونا در خانه بستری و حالش رو به بهبود است.
نبرد سخت/ قسمت اول: مهران و مادر بزرگ نبرد سخت/ قسمت دوم: اول گوشی خاموش شد.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
***
گوشي تو دستم بود اما نمي دونستم مي خوام چه كار كنم ، فقط نگاش مي كردم ، آها مي خواستم زنگ بزنم مادرم.
من: سلام، خوبي مامان؟
مامان: سلام مادر جان خوبم، كجاييد ؟ مگه قرار نبود چهارشنبه سوري بياييد خونه ي ما ؟!
من: نه، گوش كن بهت بگم چي شده.
مامان: چي شده؟ چرا يواش حرف مي زني؟
من: آمدم تو اتاق افسانه متوجه نشه، مادرش حالش بد شده رفته زير دستگاه.
مامان: گريه و ...
من: فقط بلند شو بيا اينجا، اگه چيزي شد مراقب بچه ها باشي.
مامان (با گريه ): باشه مادر، من الان راه مي افتم ميام.
چشماي خودمم ديگه پر از اشك شده بود، افسانه (خانمم) آمد در اتاقو باز كرد و با حالتي از عجز و التماس و نااميدي پرسيد: عباس! چرا گريه مي كني؟ مامان من كه خوبه، فقط رفته زير دستگاه. زودي خوب ميشه، چيزيش نبود مامانم .
ديگه وقت دلداري دادن نبود، اتفاقا فرصت خوبي بود كه افسانه خودشو براي واقعيت آماده كنه، هر چي گفت، سكوت كردم. تصميم گرفتم تاييد يا رد نكنم تا الكي اميدوارش نكنم.
بلند شدم وضو گرفتم، نماز خواندم و دعا كردم. بعد نماز با يكي از اقوام كه در دانشگاه علوم پزشكي يكي از استان هاست تماس گرفتم و گفتم الان بايد چه كار كنيم؟ قرار شد با چند متخصص مشورت كند و خبر دهد .
نيم ساعت بعد تماس گرفت: عباس آقا! فقط يك راه مونده، با مسؤوليت خانواده از پزشكش بخوايد كه بهش ويتامين سي تزريق بشه، اينجوري چيزي رو از دست نميديد ولي شانس برگشتش زياده.
منم كه قبلا فيلمي از يك متخصص ايراني درباره ي اثرات ويتامين سي ديده بودم بلند شدم راه افتادم سمت مطب دكتر.
وقتي رسيدم از صداي سرفه هاي جمعيتي كه تو مطب منتظر بودن فهميدم وارد خود مركز كرونا شدم اما چاره اي هم نبود، پس از كلي اصرار به خانم منشي و هماهنگي با دكتر قرار شد در حد دو دقيقه دكترو ببينم.
من: سلام آقاي دكتر! من داماد خانم حسيني دوست هستم...
دكتر: سلام، حال شما؟ يعني ميشي شوهر خواهر پروانه؟
من: بله
دكتر: ساعت يك و نيم تازه نشسته بودم نهار بخورم كه پروانه زنگ زد، جواب ندادم دوباره زنگ زد ... بابا منم آدمم، خسته مي شم ، گرسنه مي شم ، يك شهر سمنان هست يه دكتر كه وايستاده تو شهر ،خب ملاحظه كنيد.
من كه نمي دونستم دكتر داره از چي حرف مي زنه : حق باشماست اما من در جريان مكالمات ايشون نيستم ،من اهل اينجا نيستم مهمانم سمنان، اگر اجازه بديد فقط دو دقيقه وقتتون رو بگيرم؟
دكتر: بفرماييد، البته من درك مي كنم شرايط سختي داريد ولي خوب اين جوري كه نمي شه.
اصلا دكتر نمي ذاشت من حرفم رو بزنم انگار يه فرصت پيدا كرده بود براي گله و شكايت و منم ثانيه ها برام مهم بود، ديگه پريدم وسط حرفش: ببخشيد آقاي دكتر، الان حال مادر خانمم چطوره؟
دكتر: حالش خوب نيست ، سطح هوشياري پايينه، اكسيژن خون كمه ... فقط دعا كنيد كه تا ٤٨ ساعت آينده بهتر بشه اگه دستگاه جواب داد بهتون ميگم يه فيلتر ريه هست ٢١ ميليون بخريد بياريد، يه سري آمپولاي گرونم هست كه حالا بايد ببينيم چي ميشه.
من: آقاي دكتر! امكان تزريق ويتامين سي هست ؟ چون ...
دكتر: آمدي به من ياد بدي چه كار كنم؟ من خودم استاد دانشگام ، كار منو به من ياد نده ...
من: قصد جسارت ندارم فقط دارم ...
دكتر: اصلا به من نگيد چه كار كنم ، من خودم طبق پروتكل عمل مي كنم.
من: آقاي دكتر! ...
دكتر: ببخشيد من سرم شلوغه...
دست از پا درازتر با از دست دادن آخرين اميدم از اتاقش آمدم بيرون ، با خودم فكر مي كردم چي مي شد حرف ما رو گوش مي كرد؟ چيزي از دست مي داديم؟ اون بنده خدا داره با مرگ دست و پنجه نرم مي كنه ، ما هم كه خانوادشيم رضايت داريم، تو هم كه از روش خودت نااميدي ، ايني هم كه ما مي گيم تجربه ي علمي چند تا متخصصه ... .
ادامه دارد...
منبع: عصر ایران
کلیدواژه: نبرد سخت کرونا آقای دکتر نبرد سخت چه کار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۴۴۶۱۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بازیگر «نون خ»: چند بار تا مرز خفگی رفتم
به گزارش تابناک، صهبا شرافتی درباره بازیاش در فصل پنجم این سریال عنوان کرد: رانندگی مینی بوس در این سریال برای من خیلی چالش برانگیز بود. من گواهینامه پایه ۳ دارم و پایه ۲ ندارم. قبل از ضبط توانستم دو سه بار در کنار راننده با مینی بوس رانندگی کنم و در این مسیر خیلی چیزها یاد گرفتم. با این حال خیلی اضطراب داشتم. شما میدانید هر چقدر سرنشینهای مینیبوس بیشتر شود، کنترل کردنش سختتر است.
مردم تغییر روحیات روناک را دوست داشتند
وی با یادآوری این که داستان روناک از قسمت ۱۰ شروع شد تاکید کرد: این نقش خیلی پستی و بلندی داشت. این بار به خاطر حضور بهنام خلق و خوی لطیفتر و رمانتیکتری از روناک دیدیم. در این فصل سعی کردم روناک متفاوتی را به تصویر بکشم. نویسنده هم برای این موضوع تلاش کرده بود. مردم برای من کامنتهایی میگذاشتند که انگار واقعا اتفاقات سریال برای روناک افتاده است. از من میپرسیدند النگوهایت را چرا فروختی؟ بهنام دارد سرت کلاه میگذارد. مردم خدا را شکر تغییر روحیات روناک را دوست داشتند.
شرافتی درباره دشواریهای بازی در «نونخ۵» توضیح داد: ما مجبور شدیم زمان طولانی را دور از خانواده سپری کنیم. بخش کولبری خیلی شرایطش سخت بود و خیلیها آسیب جدی دیدند. من خودم دچار بیماری ویروسی سختی شدم. در این بخش از روز اول تصویربرداری تا روز آخر مریض بودم. در قسمت غار اکسیژن کم داشتیم و تنفس سخت بود. وقتی گرد و غبار پخش میشد من سرفه میکردم. چند بار تا مرز خفگی رفتم. بچهها با وجود همه این سختیها تمام توان خودشان را خرج کردند.
این بازیگر درباره نحوه تعاملش با کارگردان گفت: آقای آقاخانی جزو کارگردانهایی هستند که دست بازیگر را نسبتا باز میگذارند و اجازه میدهند بازیگر راحت باشد. دیالوگها و حرکات را دوست داشتم مختص خودم کنم. مثلا تکیه کلام بزرگوارا برای خود روناک شخصی سازی شد.
وی در پاسخ به این سوال که آیا خشونت روناک در شخصیت واقعیتان هم وجود دارد گفت: من خیلی سخت و دیر به دیر عصبانی میشوم. ولی اگر عصبانی بشوم خیلی سخت عصبانی میشوم. میشود گفت روناک درونم فعال میشود. ولی خودم مثل روناک نیستم که همیشه آن عصبانیت را داشته باشم.
در سریال «جنس جور» بازی کردم
شرافتی درباره دیگر فعالیتهایش در حوزه بازیگری توضیح داد: قبل از «نون خ» در سریال «جنس جور» بازی کردم که برای نمایش خانگی بود. غالب پیشنهادهایی که به من میشود شبیه روناک است. اما خودم نمیخواهم روناک را وارد کاری دیگری کنم.
وی با اشاره به اظهار نظرهای منفی که بعضا درباره چهرهاش میشود گفت: اوایل کار از انتقادها خیلی اذیت میشدم. بعد از یک مدت گفتم حتما مینشینند و «نونخ» را تماشا میکنند که نظر میدهند. پس کار من دیده شده است. با خودم فکر کردم و گفتم من همین هستم. مهم این است که خودم خودم را دوست داشته باشم. اتفاقا چند روز پیش در واحد ارتباط مردمی صداوسیما آقایی با من تماس گرفت و عذرخواهی کرد و گفت من در جمع خانواده درباره چهره شما نظر دادم. ولی قصد اهانت نداشتم. من گفتم شما را قطعا نمیشناسم. در مصاحبه قبلیام به صورت کلی گفتم که دلم شکسته است.
مجموعه طنز «نون خ ۵» در ۲۴ قسمت به کارگردانی سعید آقاخانی، تهیهکنندگی مهدی فرجی و نویسندگی امیر وفایی از ۱۵ فروردین ماه امسال به روی آنتن شبکه یک سیما رفت و پخش این سریال تا جمعه ۷ اردیبهشت ماه ادامه داشت.
حمیدرضا آذرنگ، سعید آقاخانی، امیر سهیلی، هومن حاجیعبداللهی، سیروس میمنت، مجید یاسر، بیژن بنفشهخواه، کاظم نوربخش، نسرین مرادی، هدیه بازوند، سیدعلی صالحی، پاشا جمالی، ندا قاسمی، ماشاءالله وروایی، صهبا شرافتی و ... از بازیگران «نون خ ۵» هستند.
منبع: ایرنا